فروردین * سرگردان نباش به گزارش برترینها به نقل از مجله تپش ،یکی از علتهای سرگردانی و بلا تکلیفی خود آدمها هستند چون هنوز قادر به انتخاب نیستند. در نخستین فرصت، هدف زندگیتان را تعیین کنید تا هم خودتان و هم دیگران تکلیفشان را بدانند. مراقب کسانی که ادعای دوستی میکنند باشید و فریب ادعاهای چاپلوسانه آنها را نخورید، در عوض قدر دوستان یکرنگ خود را بدانید که در کنار این دوستان از هرجای دیگری احساس آرامش میکنید و از همدلی آنها استفاده کنید. دوستان واقعی همیشه در کنارتان میمانند و به شما در پیگیری اهدافتان کمک میکنند و انگیزه بخش هستند. موضوع مهم دیگر تمرکز کردن روی تواناییهایتان است. با پیگیری اهداف و دستیابی به آنها، میتوانید اعتماد به نفستان را تقویت کنید و گامهای مثبت بعدی را در زندگیتان بردارید. * از فرصت استفاده کن ممکن است برای هر کسی میان کارهای تکراریاش یک وقفه غیرقابل پیشبینی پیش بیاید که اینگونه افراد را تا حدودی دلسرد کند اما بهوجود آمدن این وقفه میتواند معنی نشاطآوری به زندگی و کار خستهکننده و ملال آور شخص دهد؛ پس از این فرصت استفاده کنید؛ گاهی اوقات تصمیم گرفتن بهنظر کار خیلی سختی میآید چون بین انتخاب فعالیتی جدید دچار تردید میشوید. زیاد نگران این نباشید که باید چه کاری بکنید؛ اجازه دهید قلبتان شما را در طول زندگی و در تصمیمگیریهایتان راهنمایی کند. شما باید بهدنبال هیجان باشید و ماجراجویی جدیدی را تجربه کنید، کمی به علائق و لذتهای شخصی خود هم اهمیت دهید. * خودت را کنترل کن کنترل خود را در دست بگیرید و عاقلانهتر است اگر وقتی هر چند کوتاه را صرف تفکر در مورد امور مالی خود کنید، آیا نگاه واقعبینانهای به بودجه خود دارید؟ روی عادتهای خرج کردن خود نگاهی دوباره بیندازید و سعی کنید نگاهی عاقلانهتر روی خرج کردن خود داشته باشید. کارهای خود را به دقیقه آخر موکول نکنید و از فرصتهای باقیمانده نهایت استفاده را ببرید. عصبانیت برای هر موضوع کوچک و بیارزشی درست نیست و فقط پشیمانی را برای شما بهدنبال دارد؛ منطقیتر با مسائل برخورد کنید، همیشه هم حق با شما نیست. با عصبانیت و برخورد نادرست در مسائل محبوبیت خود را در میان اطرافیانتان از دست میدهید، هر چند که این حالت شما زودگذر باشد. * با فرد مورد اعتمادت مشورت کن برای زندگی بهتر و موفقتر خود از گشایش مالی پیش رویتان استفاده کنید، در این مواقع عاقلانهترین کار استفاده از یک راهکار مناسب برای حل مشکل احتمالی است. به خاطر داشته باشید که خوش قلبی و مدیریت خوب در همه کارهایتان تاثیر مثبت خود را میگذارد، چه در خانه و چه در محیط کار همیشه سعی کنید، با انرژی خود به دیگران انگیزه بدهید و شادی را در جایی که هستید بهوجود آورید. منتظر این نباشید که دیگران شما را شاد کنند بلکه گاهی لازم است شما شروعکننده یک فعالیت مفرح باشید و انسانهای اطراف خود را به حرکت بیندازید. همچنین به یاد داشته باشید هرگز از اینکه اشتباه تصمیمگیری کنید ترس بهخود راه ندهید، زیرا این ترس میتواند مانع قدرت تصمیمگیری شما شود. * انرژیات را حفظکن برای هر کسی پیش میآید که نخواهد انرژیاش را با صحبت کردن در مورد احساساتش هدر بدهد؛ دلیل موفقیت شما هم منطقیتر شدن شماست. راه درست را انتخاب کنید، بهتر نیست نسبت به قطع خوشیهای پوچ و بیارزش واقعبینتر باشید و هدف خود را تعیین کنید؟ با مشخص کردن هدفی درست و با نگرش مثبت نسبت به شرایط پیش آمده به جلو قدم بردارید. ارادهتان را قویتر کنید و از افکار منفی دوری کنید چون اکثر مشکلات ما از افکار غلط متولد میشود. موفقیت وقتی به ما روی خوش نشان میدهد که بخواهیم به دستش بیاوریم و حتی در تنگناها ناامید نشویم. * روحیهات را تقویت کن گاهی اوقات زیاد فکر کردن میتواند مثل یک سد بزرگ شما را از پیشرفت عقب نگه دارد. همه آدمها با ناملایمات مواجه میشوند اما بهترین عکسالعمل برای مقابله با این ناملایمات در نظر گرفتن جنبههای مثبت زندگی است تا هر روز بیشتر و بیشتر سلامت جسمی و روحی خودتان را تقویت کنید. ممکن است هزینههای پیشبینی نشده زیادی سراغتان بیاید اما در این شرایط نباید با نگرانی با آنها برخورد کنید و فکر کردن و حل مشکل را به زمانی خوب موکول کنید تا بهترین تصمیمها را بگیرید. سفر کوتاه مدت و مفرح برای تجدید قوا و بالا بردن روحیهتان مفید است. در سفر تفریحی به مسائل کاری و گرفتاری فکر نکنید، کمی بهخودتان استراحت دهید تا روحیه خود را بازیابید و اجازه دهید تا اثر مثبتش را در زندگیتان نمایان کند. * خودت انتخاب کن برای عملی کردن تصمیمی که گرفتهاید دچار تردید نشوید، بهتر است رفتار و تصمیمتان از روی عقل باشد نه از روی احساسات زود گذر. نزدیکی به موفقیت زمانی است که در مقابلقبول یا رد کردن پیشنهادی که به شما میشود بهطور دقیق و نه جزئی تمام جوانب را بسنجید و سپس بپذیرید یا رد کنید و این نکته را فراموش نکنید که ممکن است این پیشنهاد مقدمهای برای برنامههای طولانی مدت شما باشد. شما زمانی به موفقیت نزدیکتر میشوید که با اندیشه و تفکر پیش بروید و صد در صد شانس را از آن خود کنید. یادتان باشد شانس یک بار در خانه را به صدا در میآورد. * رضایت خودتان مهم است کمی در کنار خانواده باشید و به آنها اهمیت بیشتری دهید، خیلی از ما خودمان را غرق در کارهای روزمره میکنیم که ممکن است فرصتهای خوب را از ما بگیرد و موجب پشیمانی ما شود که در زمان مناسب از کنار خانواده خود بودن استفاده نکردهایم. در شرایطی که با تردید روبهرو هستید خانواده و افراد نزدیکتان میتوانند مشاور خوبی برای شما باشند. از این فرصت استفاده کنید و رابطهتان را با خانوادهتان بهتر کنید. همیشه مناسبترین روش صداقت در رفتار و گفتار است، شما انسان خوش شانسی هستید بر آنچه در ذهنتان است جامه عمل بپوشانید، زیرا پیامدی جز شادی و موفقیت برای شما نخواهد داشت. * از خوش شانسی بهره ببر این مسئله خوب است که حرف دل و زبانتان یکی است و در کل انسان رک گویی هستید ولی در بعضی مواقع مراقب باشید چون ممکن است فردی که در مقابل شماست بهدلیل زود رنج و حساس بودنش از شما ناراحت شود و از ادامه مسیر بازماند. هنگام صحبت کردن با دیگران تنها بهخودتان فکر نکنید بلکه روحیات و ویژگیهای مخاطب خود را هم در نظر بگیرید. به خاطر داشته باشید که گاهی شنونده خوبی بودن بهتر از زیاد صحبت کردن است. احترام زمانی بهوجود میآید که خود شما نیز به دیگران احترام بگذارید. انسانها نوع دیدگاه شما را از نحوه برخوردی که با آنها دارید حس کرده و براساس آن با شما برخورد میکنند. مراقب دیدگاههای خود باشید و با دیگران همانطوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. * از تغییر استقبال کن برای تصمیمهایی که میگیرید قدری بیشتر تلاش کنید و روی آنها وقت بگذارید. همیشه شروع یک کار سختترین مرحله انجام آن است اما بعد از مدتی که انجام آن کار را بهصورت روزانه انجام دادید، بهصورت عادت در میآید و شما بهتر میتوانید انجامش دهید. از شروع یک کار جدید نترسید و سعی کنید سختی شروع آن را به جان بخرید. وقتی ذهنتان را نسبت به یک کار جدید آشنا کنید، به مرور زمان انجام فعالیتهای جدیدتر برایتان راحتتر بهنظر میرسد و ذهنتان هم قویتر میشود. علاوهبر این، باید هر روز وقت خود را روی فکر کردن روی تصمیم و فعالیت جدیدتان متمرکز کنید تا آن را فراموش نکنید و جدیاش بگیرید. * منعطف باش موردتوجه قرار گرفتن برای همه شیرین و دلچسب است ؛ این توجه نتیجه رفتاری است که آدمها با یکدیگر دارند. اگر شما هم میخواهید در جمع دوستانه مورد توجه دیگران قرار بگیرید باید به آنها توجه کنید و درکشان کنید. در مناسبتهایی خاص برای دوستان خود هدیه بخرید چون با این کار انرژی مثبت بیشتری را به آنها خواهید رساند. نکته دیگر اینکه، هرگز به دلیل اینکه فکر میکنید گذر زمان ممکن است شرایط را بهتر کند در یک جا نمانید و بهدنبال تغییری باشید که آینده شما را تضمین کند، یادتان باشد تغییر از درون ناشی میشود. از خودتان انعطاف نشان دهید چون انسانهای منعطف در شرایط مختلف موفقترند. * مثبتتر فکر و زندگی کن اگر بهدنبال بهبود روابطتان هستید، باید بدانید که انتظار کمک داشتن از دیگران بیهوده است. چرا بهبود از خود شما شروع نشود؟ روی خودتان حساب کنید تا نتیجه بهتری را نصیب خود کنید. شما میتوانید با برقراری ارتباط با همه ویژگیهایی که در وجودتان است حرکت را شروع کنید، احساس درماندگی ناشی از این است که خودتان را دست کم میگیرید. به یاد داشتن این نکته که ما همگی یکی هستیم، کمک میکند به همدلی بیشتری برسید و همه فشارهای روحی را به تنهایی به دوش نکشید. فشارهای روحی در نتیجه تصورات خود شماست. فکر خود را تغییر دهید تا زندگی بهتری را برای خود رقم بزنید. یک روز کارمند پستی که به نامههایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی میکرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا! با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه این طور نوشته شده بود: خدای عزیزم؛ بیوه زنی83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی میگذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج میکردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمیتوانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن.. خدای عزیزم؛ چگونه میتوانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم . با لطف تو توانستم شامیعالی برای دوستانم مهیا کرده وروز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی.. البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند!
نامه ی تشکر آمیز همسری به همسری برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی. برای همه وقت هایی که به حر ف هایم گوش کردی. برای همه وقت هایی که به من شهامت و جرأت دادی. برای همه وقت هایی که با من شریک شدی. برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی. برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی. برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی. برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی. برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من هستی. برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم". برای همه وقت هایی که در فکر من بودی. برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی. برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی. برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی. برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی. برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی. به خاطرهمه این ها، هیچ وقت فراموش نکن که: همیشه برای گوش دادن به حرف هایت آمادگی دارم. همیشه پشتیبانت هستم. من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود. فقط کافی است چیزی از من بخواهی، بلافاصله از آن تو خواهد شد. می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم. من کاملاً به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی. در دنیا تو از هر چیزی برایم مهمتر هستی. همیشه دوستت دارم، چه به زبان بیاورم چه نیاورم. همین الان در فکر تو هستم. تو همیشه برای من شادی می آوری به خصوص وقتی که لبخند بر لب داری. من همیشه برای تو این جا هستم و دلم برایت تنگ است. هر وقت که احتیاج به درد و دل داشتی روی من حساب کن. تو در تمام ضربان های قلبم حضور داری.
با آرزوی موفقیت و بهروزی واسه ی همه ی شما
اردیبهشت
خرداد
تیر
مرداد
شهریور
مهر
آبان
آذر
دی
بهمن
اسفند
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانشنشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند..
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهندخوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این کهنامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا!
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:
سکـانس اول : (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)
شبنم :ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!
لالـه : خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)
شبنم : بگـو ببـینم چی شـده؟
لالـه : چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)
شبنم : (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟
لالـه : (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!
شبنم : عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.
لالـه : نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!
(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)
شبنم : چی شـده فرشــتـه؟!
فرشــته : (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!
شبنم : لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.
فرشــته : خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.
(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)
خوابــگاه پســران (شـب)
سکــانـس دوم : (در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، هم واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)
میثـــاق : مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.
مهـدی : نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.
میثــاق : اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.
مهـدی : آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟
میثــاق : مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!
آرمـــان : تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. بچه های کلاس مـا که مثـل بچه های شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...
مـهدی : (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!
در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)
میـثــاق : چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!
رضــا : پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!
مهـدی : اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه..... .!!!
و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.!
باز هم ثانیه ها نام تو را جار زدند
و دقایق همه امشب به تو تکرار زدند
و
سکوتی که در این عقربه ها می چرخید
نکند در دل تو نام مرا دار زدند
...
چتر باز کردم
دیگه شونه هام تحمل قطره های بارونم ندارن
....
Design By : Pichak |