با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+پنج قانون خوشبختي را به خاطر بسپاريد:
قلبتان را از نفرت پاک کنيد
ذهنتان را از نگراني ها دور کنيد
ساده زندگي کنيد
بيشتر بخشش کنيد
کم تر توقع داشته باشيد
هيچ کس نمي تواند به عقب برگردد و از نو شروع کند
+زندگي را از طبيعت بياموزيم :
چون بيد متواضع باشيم
چون سرو راست قامت
مثل صنوبر صبور
مثل بلوط مقاوم
مثل رود روان
مثل خورشيد با سخاوت
و مثل ابر با كرامت باشيم
+امام علي (ع) مي فرمايد:
{لا تَقسِروا اَولادَكُم عَلى آدابكُم ، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمان غَير زَمانِكُم}
آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحميل نكنيد، زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده اند....
شرح ابن ابى الحديد ، ج20، ح102
+باغ مهرباني ام کجاست؟
از درخت تنهايي پرسيدم لبخندي زد و گفت :باغ چيست
از پرندهء کوچک دور افتاده اي پرسيدم پر کشيدو گفت:کجاست
از گل رزي پرسيدم مغرورانه گفت:هيج کجا
از باران پرسيدم عاشقانه گفت:افسوس
از تو پرسيدم آگاهانه گفتي:نمي دانم
از خودم پرسيدم ...
موجي در درونم شعله ور شد ،اشک در چشمانم لغزيد، دستهايم لرزيد و صدا در گلويم زمزمه کردآنجا و من بي اختيار سوي اشارهء انگشتم را نظاره ميکردم
+اينگونه نگاه کنيم...
مرد را به عقلش نه به ثروتش/
زن را به وفايش نه به جمالش/
دوست را به محبتش نه به کلامش/
عاشق را به صبرش نه به ادعايش/
مال را به برکتش نه به مقدارش/
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش/
اتومبيل را به کاراييش نه به مدلش/
غذا را به کيفيتش نه به کميتش/
درس را به استادش نه به سختيش/
دانشمند را به علمش نه به مدرکش/
مدير را به عمل کردش نه به جايگاهش/
نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش/
شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش/
دل را به پاکيش نه به صاحبش/
جسم را به سلامتش نه به لاغريش/
سخنان را به عمق معنايش نه به گوينده اش/ - **صدف**
سلام عزيزم خوبي روز بخير.... چرا هيچکس به اتاق ني ني ها سر نميزنه؟؟؟ - **صدف**
شايد ... همونايي هم که تو اتاق عضو هستن نميان گرييييييهههه.... - **صدف**
+قلب من دوباره تند تند مي زند
مثل اينکه باز هم خدا
روي قالي دلم، قدم گذاشته
در ميان رشته هاي نازک دلم
نقش يک درخت و يک پرنده کاشته
قلب من چقدر قيمتي است
چون که قالي ظريف و دست باف اوست
اين پرنده اي که لاي تاروپود آن نشسته است
هدهد است
مي پرد به سوي قله هاي قاف دوست...
+پيش از اينها فکر ميکردم که خدا / خانه اي دارد کنار ابرها / مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس خشتي از طلا / پايه هاي برجش از عاج و بلور / بر سر تختي نشسته با غرور
ماه برف کوچمي از تاج او / هر ستاره، پولکي از تاج او / اطلس پيراهن او، آسمان
نقش روي دامن او، کهکشان / رعدو برق شب، طنين خنده اش / سيل و طوقان، نعره توفنده اش
دکمه ي پيراهن او، آفتاب / برق تيغ خنجر او مهتاب / هيچ کس از جاي او آگاه نيست
هيچ کس را در حضورش راه نيست / بيش از اينها خاطرم دلگير بود / از خدا در ذهنم اين تصوير بود
آن خدا بي رحم بود و خشمگين / خانه اش در آسمان، دور از زمين / بود، اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده و زيبا نبود / در دل او دوست جايي نداشت / مهرباني هيچ معنايي نداشت - **صدف**
هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا / از زمين، از آسمان، از ابرها / زود ميگفتند: اين کارخداست
پرس وجو از کار او کاري خداست / هرچه ميپرسي، جوابش آتش است / آب اگر خوردي، عذايش آتش است - **صدف**
+نه من آنم که ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني که گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم ، چو گدا بر سر راهي
کس به غير از تو نخواهم، چه بخواهي چه نخواهي
باز کن در ، که جز اين خانه مرا نيست پناهي
عالي بود................................ - ناشناس.
+رابطه ما انسانها با پدر و مادر !!!
تو 3 سالگي " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو 10 سالگي " ولم کنين "
تو 16 سالگي" مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم"
تو 18 سالگي" بايد از اين خونه بزنم بيرون"
تو25 سالگي " حق با شما بود"
تو 30 سالگي "ميخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو 50 سالگي " نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"
تو 70 هفتاد سالگي " من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن ...