پیری برای جمعی سخن میراند. لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟ گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید
من دیگه خسته شدم بس که چشمام بارونیه از دلم تا کی فضای غصه رو مهمونیه؟ من دیگه بسه برام تحمل این همه غم بسه جنگ بی ثمر برای هر زیاد و کم وقتی فایده ای نداره, غصه خوردن واسه چی؟ واسه عشقای تو خالی ساده مردن, واسه چی؟ نمی خوام چوب حراجی رو به قلبم بزنن نمی خوام گناه بی عشقی بیافته گردنم نمی خوام دربه در پیچ و خم این جاده شم واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم یا یه موجود کم و خالی پرافاده شم وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شم همه حرف خوب میزنن اما کی خوبه این وسط؟ بد و خوبش به شما ما که رسیدیم ته خط قربونت برم خدا چقدر غریبی روزمین آره دنیا ما نخواستیم دل و با خودت نبین نمی خوام دربه در پیچ و خم این جاده شم واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم یایه موجود کم و خالی پرافاده شم وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شم.... این همه چرخیدی و چرخوندی آخرش چی شد این بلیط شانس ..... قسمت کی شد همه درویش, همه عارف, جای عاشق پس کجاست؟ این همه طلسم ورد, جای خوش دعا کجاست؟ نمی خوام دربه در پیچ و خم این جاده شم واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم یایه موجود کم و خالی پرافاده شم وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شم..........
یکی بود که عاشقش بودم و اون . . . . رفت و نفهمید دوسش داشتم حالا واقعا شدم تنها م تو هر ثانیم فقط تنهاییم باهامه آره منو تنهاییم! این شعرو میدم به کسی که هیچوقت منو نفهمیدم . . . . دیره دیگه دیره اونکه میخوامش داره میره دیره دیگه دیره دل نازک من میشکنه میره ازش نخواستم بمونه آخه فکر نمیکردم نمونه خیال میکردم نگوفته هامو از توی چشمام میخونه بهش نگوفتم دوسش دارم آخه فکر نمیکردم کم بیارم فکر نمیکردم انقده راحت قلبمو پیشش جا بذارم دیره دیگه دیره اونکه میخوامش داره میره دیره دیگه دیره دل نازک من میشکنه میره وقتی که دوری وقتی که نزدیک وقتی که روشن انگاری تاریک وقتی بودنت حکم نبودنه وقتی موندنت حکم نموندنه انقده دیدن مثل ندیدنه انقده بودن مثل بریدنه انقده داشتن مثل نداشتنه انقده خواستن مثل نخواستنه ازش نخواستم بمونه آخه فکر نمیکردم نمونه خیال میکردم نگوفته هامو از توی چشمام میخونه بهش نگوفتم دوسش دارم آخه فکر نمیکردم کم بیارم فکر نمیکردم انقده راحت قلبمو پیشش جا بذارم دیره دیگه دیره اونکه میخوامش داره میره دیره دیگه دیره دل نازک من میشکنه میره دیییییییییییره . . . . حتما برای همه شما پیش اومده که به عروسی دعوت بشید اگه مرد باشی که کاری نداره میری جلوی آینه یه دستی به صورتت میکشی یه کت شلوار تنت میکنی و تموم آماده رفتن اما اگه خانم باشی که دیگه هیچی شاید از یک هفته قبل مشغول تهیه لباس و لوازم یک ساعت عروسی هستید این مطلب زیبا را دنبال کنید…. دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار ” پرو” لباس داره… اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!! بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد…حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه…اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و…که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه… حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه…مثلا ممکنه ” شینیون” کنه یا مدل دار سشوار بکشه…! البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه… یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرمی! ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!)گرفته تا لیمو ترش ( این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!) این ماسک ها برای شفاف سازی!( ببخشید سیاسی شد!) پوسته… البته حتما توی این مدت یه تمرین رقصی هم می کنه، تا بدنش از خشکی در بیاد و اون روز حسابی بترکونه!( ببخشید، دل ربایی بکنه!) خوب، روز موعود فرا می رسه! ساعت8صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم، بعد از ” اپیلیدی”! و استحمام که 2 ساعت طول می کشه…بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون…( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره…که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!) بعد از ناهار…! لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر… توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده( البته حتما روزهای قبل مد موهای زیادی رو دیده، یا از تو fashion tv یا moda tv و… یا internet…اما هنوز به نتیجه ای نرسیده!!) آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!! ساعت 3 می رسه خونه… بعد شروع می کنه به آرایش کردن…! صد مدل خط چشم و خط لب می کشه و پاک می کنه! ساعت 5بعد از ظهر بالاخره به نتیجه ای می رسه و می تونه برحسب رنگ لباسش یه آرایش خوبی داشته باشه!! بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!! ساعت 8عروسی شروع می شه…یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!
واسه این صدا 2 تا حرف داریم: ت، ط
واسه این 2 تا: هـ، ح
واسه این 2 تا: ق، غ
واسه این 2 تا: ء، ع
واسه این 3 تا: ث، س، ص
و واسه این 4 تا: ز، ذ، ض، ظ
این یعنی:
«دوغ» رو میشه ? جور غلط نوشت
«غلط» رو میشه ? جور غلط نوشت
«دست» رو میشه ? جور غلط نوشت
«اینترنت» رو میشه ? جور غلط نوشت
«سزاوار» رو میشه ?? جور غلط نوشت
«زلزله» رو میشه ?? جور غلط نوشت
«ستیز» رو میشه ?? جور غلط نوشت
«احتذار» رو میشه ?? جور غلط نوشت
«استحقاق» رو میشه ?? جور غلط نوشت
و «اهتزاز» رو میشه ??? جور غلط نوشت!
واغئن چتوری شد که ماحا طونصطیم دیکطه یاد بگیریم!؟
-----------------------------------------------------------------
جواب :
«دوغ» رو میشه 1 جور غلط نوشت!
«غلط» رو میشه 3 جور غلط نوشت!
«دست» رو میشه 5 جور غلط نوشت!
«اینترنت» رو میشه 7 جور غلط نوشت!
«سزاوار» رو میشه 11 جور غلط نوشت!
«زلزله» رو میشه 15 جور غلط نوشت!
«ستیز» رو میشه 23 جور غلط نوشت!
«احتذار» رو میشه 31 جور غلط نوشت!
«استحقاق» رو میشه 95 جور غلط نوشت!
و «اهتزاز» رو میشه 127 جور غلط نوشت!
Design By : Pichak |